پارمیس جونپارمیس جون، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره
یکی شدنه مامانو بابایکی شدنه مامانو بابا، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

پارمیس بهشت کوچک ما

واکسن 1 سالگی

سلام زندگیم وای من چقدر از این واکسنا بدددددم میاد با ترس و لرز بردمیت بهداشت واکسنت رو بزنیم عزیزجون و بابا و عمو حسین هم اومده بودن عزیز یعنی مامانم دستات و محکم گرفته بود منم نشونده بودمت روی پام وقتی واکسنو زد برگشتی تو چشمام نگاه کردی التماسسس میکردی که بغلم کن الهی بمیرم من خیلی دردت گرفت ولی زودی آروم شدی دختر مهلبووووون من این روزا خیلی جیغغغغغغغ جیییییییغو شدی دخی جیغ جیغو من هر چیزی رو که میخوای باید با جیغ به دستش بیاری حتی بعضی وقتا زل میزنی تو چشمام الکی جیغغغغغغ میکشیو میخندی امروز رفتیم برات کاپشن خریدیم خیلی دوسش دارم مبالکت باشه دخملم توی مغازه بابایی یه لحظه گذاشتت زمین تو هم دیگه ول کن نبودی ما ه...
14 دی 1392

سیزده و چهارده ماهگی عسلی

شیرین شیرنم ســــــــــلام دخملکم خیلی شیرین شدی شیرین تر از قند عسل هر روزی که میگذره  مامانی بیشتر عاشقت میشه خیلـــــــــــــــــــــی دوست دارم خیلــــــــــــــــــی از کارایی که میکنی بگم که چقدر دل منو میبری عســــلم با بچه های همسن و سال خودت خیلی خوب بازی میکنی اصلا هم غریبی نمیکنی حتی بغلشون میکنی وقتی زنگ خونه رو میزنن بدو بدو میری سمت در داد میزنی بــــــله منو آجی صدا میزنی خاله جون به مامانی میگه آجی تو هم یاد گرفتی بلند بلند میگی آجی آجی فقط وقتی شیر میخوای میشم ماما عاشق قایم موشکی میرم قایم میشم تو پیدام میکنی میای محکم بغلم میکنی با زبون خودت باهام حرف میزنی خیلی حس خوبیه احساس میکنم رو ابرا...
14 دی 1392
1